سوال جابربن حیان از امام جعفر صادق (ع) درباره ستارگان





























نگاهی به فراسوی آسمان

جابر از امام جعفر صادق ( ع ) پرسید : ستارگان نورانی که دائم در حال حرکت هستند و بعضی از آنها را در فواصل معین میبینیم چه میباشند و چرا حتی یک روز از حرکت باز نمی ایستند ؟ امام جعفر صادق گفتند : هر یک از ستارگان آسمان یک جهان است در جهان بزرگ که مجموعه تمام اجرام میباشد .

حرکت دائمی ستارگان برای این است که سقوط نکنند و در هم نریزند و نظم دنیا از بین نرود و این حرکت همان حرکت دائمی است که حیات از آن به وجود می آید یا این که خود حرکت حیات است و وقتی حرکت متوقف شود حیات از بین میرود ولی خداوند این طور مقدر کرده است که حرکت در هیچ موقع متوقف نگردد تا این که پیوسته حیات باشد و بقای زندگی که به سود موجودات این جهان است نیز از کرم خداوند منبعث میشود .

خداوند که بی نیاز است احتیاج ندارد که در جهان پیوسته حرکت و در نتیجه زندگی وجود داشته باشد .
حرکت و نتیجه آن زندگی ، موهبتی است که از طرف خداوند به موجودات داده شده و تا روزی که خداوند مقدر کرده حرکت و زندگی ادامه خواهد یافت .

جابر پرسید شکل ستارگان در فضا چگونه است ؟
اما جعفر صادق جواب دادند ، بعضی از ستارگان اجرام جامد هستند (سیارات ) و بعضی از اجرام مایع میباشند (بعضی از اقمار سیارات ) و بعضی دیگر از ستارگان آسمان از ابخره( گاز ) به وجود آمده اند. جابرین حیان پرسید : چگونه میتوان قبول کرد که ستارگان آسمان از ابخره( گاز ) باشند و آیا ممکن است که بخار این طور که ما هنگام شب ستارگان را می بینیم دارای درخشندگی باشد ؟ امام جعفر صادق فرمودند : تمام ستارگان از ابخره تشکیل نشده اند و لی ستارگانی که از ابخره تشکیل گردیده اند گرم هستندو گرمای زیاد سبب درخشندگی ستاره می شود همان طور که گرمای زیاد سبب درخشندگی خورشید می گردد و به نظر من خورشید هم از ابخره است .

جابر پرسید چه می شود که حرکت ستارگان مانع از سقوط آنان می گردد ؟
امام جعفر صادق فرمودند : آیا یک فلاخن را که درآن سنگ باشد اطراف سر چه خوانیده اید ؟ جابرجواب مثبت داد . امام جعفر صادق اظهار کرد که آیا هنگام چرخانیدن فلاخن ناگهان آن را متوقف کرده ای ؟ جابر جواب داد متوقف نکرده ام . امام جعفر صادق گفت مرتبه ای دیگر اگر فلاخن را بر گردش در آوردی یک مرتبه آن متوقف کن تا این که بدانی چه می شود و بعد از توقف فلاخن سقوط میکند و سنگی که در آن است بر زمین می افتد و این قرینه ای است برا ی این که اگر ستارگان دائم در حرکت نباشند سقوط می کنند .
جابر گفت شما فرمودید : که هر یک از ستارگان که ما می بینیم یک جهان است .
امام جعفر صادق تصدیق کردند . جابر پرسید که آیا در آن جهان ها مانند این جهان ما انسان زیست می نماید ؟ امام جعفر صادق فرمودند : که در مورد انسان نمی توانم به تو جواب بدهم و بگویم در جهان های دیگر آیا انسان زندگی می نماید یا نه ؟ اما تردید ندارم که در جهان های دیگر موجودات جان دار زندگی می نمایند که آنها را به مناسبت دوری ستارگان از ما نمی بینیم .
جابر پرسید شما به چه دلیل می گوئید که در دنیا های دیگر موجودات جاندار زندگی می کنند ؟
امام جعفر صادق فرمودند از روی گفته خدا ، من در این قسمت تردید ندارم و دلیل من کلام خالق یگانه است که محکمتر از آن دلیلی وجود ندارد و خداوند در کنار انسان نام از جن می برد و جن از موجودات جانداری هستند که دیده نمی شوند یعنی ما آنها را نمی بینیم و گرنه بر خالق چیزی پنهان و پوشیده نیست و همه چیز به نظرش می رسد و شاید جن ها که در جهان دیگر زندگی می کنند انسان هایی چون ما یا برتر از ما باشند .
جابر پرسید منظور از انسانهایی برتر از ما چیست ؟
امام جعفر صادق گفتند : شاید آنها انسانهایی هستند که بعد از زندگی کردن در جهانی این چنین به دنیایی بهتر منتقل شده اند همان طور که ما بعد از مرگ اگر ثواب کار باشیم در دنیایی بهتر از این دنیا زندگی خواهیم کرد .

جابر پرسید : از این قرار بعد از این که ما پس از مرگ زنده شدیم در یکی از ستارگانی که شبها می بینیم زندگی خواهیم کرد . امام فرمودند : من نمی توانم به تو بگویم بعد از این که از خواب مرگ بیدار شدیم جای ما در کجا خواهد بود و شاید جای ما در همین جهان خواهد بود که اکنون در آن زندگی می کنیم و برای خدا اشکال ندارد که در همین جهان برای بندگان ثواب کار خود بهشت و برای بندگان گناه کار دوزخ به وجوب بیاورد یا این نوع که بشر را بعد از این که از خواب مرگ بیدار کرد در جهان دیگر جا بدهد .
جابر گفت : آیا خدا وند اینک می داند که جهان آینده ما بعد از این که از خواب مرگ بیدار شدیم در کجاست ؟ یا این که بعد از این که ما را زنده کرد تصمیم خواهد گرفت که مکانی را اختصاص به سکونت ثوابکاران و گناه کاران بدهد .
امام جعفر صادق جواب دادند که خداوند ازلی و ابدی است ( یعنی هرگز به وجود نیامده و هرگز از بین نخواهد رفت ) . او دانا و توانای مطلق است و برای او کذشته و آینده وجود ندارد و هرچه شد و هرچه باید بشود بر او اشکار میباشد . هرگز در جهان واقعه ای اتفاق نیفتاده که خداوند آن را پیش بینی نکرده و خود فرمان وقوع آن را صادر نکرده باشد . هرگز در دنیای واقعه ای اتفاق نخواهد افتاد که خداوند آن را پیش بینی ننموده و یا فرمان صادر نکرده باشد که آن واقعه در زمان معین اتفاق بیفتد .

اگر ممکن بود که در این جهان یک واقعه در اینده دور اتفاق بیفتد که خداوند آن را پیش بینی نکرده باشد العیاز باالله ، موجودیت خداوند منتقی می شود و او دیگر خدا نیست . بلکه آن واقعه که بدون پیش بینی خداوند و بدون فرمان او به وجود آمده‚ خدا میشود چون ان واقعه که توانسته خود را از سلطه علم و توانایی خداوند نجات بدهد لابد عالم تر و توانا تر از خداوند می باشد لذا او شایستگی خدایی را دارد این است که خداوند نه فقط قبل از مرگ نوع بشر می داند که بعد از این که انسان را زنده کرد وی را در کجا مسکن خواهد داد .

بلکه از اولین لحظه که آدم را به وجود آورد این موضوع را پیش بینی کرده بود .
جابر گفت : این که شما فرمودید خداوند از لحظه اول همه چیز را پیش بینی کرده و هر واقعه را که بایستی در جهان روی بدهد تعین و زمان وقوع آن را هم مقرر نموده است . امام جعفر صادق فرمودند لازمه ازلی و ابدی بودن و لازمه دانا و توانای مطلق بودن همین است .
جابر اظهار کرد فکر من این است که خداوند بر این علت که همه چیز را پیش بینی کرده و هر فرمان که باید صادر شود صادر نموده و هر نوع تصمیم و اقدام و ابتکار جدید را از خود صلب کرده است و او تا روزی که هست بایستی دست بر دست گذارد چون کاری ندارد که بکند و هر چه باید بکند کرده و هر چه را که باید پیش بینی نماید ، پیش بینی نموده است .

امام جعفر صادق گفت : ای جابر سوالی از من کردی که ادراک جواب آن از حوصله فهم بشری خارج است. چون فهم بشری قادر نیست که به جنبه ازلی و ابدی خداوند و دانایی و توانایی مطلق او پی ببرد و چون نمی تواند آن را ادراک نماید دچار این ایراد میشود که چون خداوند همه چیز را پیش بینی کرده و آنچه باید به انجام برساند ، به انجام رسانیده ، بنا براین در پهنه نا محدود و ابدی موجودیت خود دیگر کاری ندارد که بکند .

امام فرمودند : ای جابر آیا می توانی فکر بکنی که مدت ازلی و ابدی بودن خواوند چه قدر است ؟
جابر گفت : آیا 10 هزار سال بیشتر است ؟
امام فرموند : بلی ای جابر .
جابر گفت : آیا از 50 هزار سال بیشتر است ؟
امام فرمودند : بلی ای جابر .
جابر گفت : آیا یکصد هزار سال بیشتر است ؟
امام پاسخ مثبت دادند .
جابر پرسید آیا از یکصدو پنجاه هزار سال بیشتر است ؟
امام پاسخ مثبت دادند .
جابر گفت : فکر من بیشتر از این پیش نمی رود .
امام جعفر صادق گفتند : ای جابر تو می توانی ارقامی بزرگتر از یکصدو پنجاه هزار سال را بگویی ؟
فاصله بین ازل و ابد را با نیروی فکر اندازه بگیر . اما تصدیق می کنم که وقتی صحبت از ازلی و ابدی می شود فکر بشری نمی تواند آن را ادراک نماید که ازل از چه موقع شروع شده و ابد تا چه موقع ادامه خواهد یافت . محاسبه کردن برای کشف مدتی که بین مبدا ازل و منتهای ابد وجود دارد از قوه فکر و حساب بشری خارج است .



نوشته شده در سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:,ساعت توسط احسان|


آخرين مطالب
Design By : Pars Skin